طبل

به من بگو چرا همیشه ستاره‌ها قربانی برق پولکها می‌شوند و چرا باید در بدرقه‌ی بادکنکهای پرباد با سوزن سوراخشان کرد؟

به من بگو چرا کویر لبهای تب‌دارم همیشه هذیان آب دارد و حسرت واحه‌یی که حرصِ پرواز بادکنکهای بادکرده همیشه در هوایش اوج می‌گیرد.

شاید روزی برسد که حرف‌های پابرهنه‌ام روی پوست موز لیز نخورد و کفشهایم پشت دربهای بسته جفت نشود.
من از  زخم‌سایه‌هایم هرگز نگریختم و در هرزخمی دوباره جوانه‌ زدم چون درخت آزاد.

بگذار در طبلهای پرتهی طبال بنوازد و ضوابط و روابط بیمار را در کوبه‌هایش در رگهای زیر پوست جار بزند.

تاریخ مرا تکرار خواهد کرد در شاید‌های باید شده همچون فریاد انالحق حلاج و جوشش فواره‌ی سر بریده یحیی.

بگذار تا آنوقت طبال بنوازد.

۱۳شهریور ۱۴۰۳
فرحناز وهابی

به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط